شهریور ۱۶, ۱۳۹۵
باغ ایرانی با وجود همه عناصر زیبایی شناسی و هستی بخش خود تصویر عینی و زمینی بهشت را برای ایرانی ایجاد کرده و در بخشهای مختلف هنر و فرهنگ نقش داشته است.
شهرزاد رویائی – باغ ایرانی با وجود همه عناصر زیبایی شناسی وهستی بخش خود تصویر عینی و زمینی بهشت را برای ایرانی ایجاد کرده و در بخشهای مختلف هنر و فرهنگ نقش داشته است.
عناصر اصلی شکل دهنده باغ ایرانی آب، زمین و گیاه با نظمی معنادار در معماری آن حضور دارند، به طور مثال جریان آب، استعارهای از جریان فکر، درختان بلند به منظور ایجاد سایه و نقطهای برای آسایش و خلوت است و وجود تعداد برابری از درختان در دو طرف باغ، ساخت کوشک در مرکز زمین و ساخت دیوارهای بلند برای محصور کردن باغ که همان تصویر انسان از بهشت محصور از ورود جهنمیان است، نمادی از نظم و فضای قرینهای است که در باغ ایرانی به آن تأکید زیادی شده است.
برای توضیح و تفسیر بیشتر عناصر باغ ایرانی وقت بیشتر وعنوان دیگری نیاز است، اما دغدغه مطلب پیش رو، واکاوی هویت باغ ایرانی در سینمای ایران است.
گرچه لوکیشن بسیاری از فیلمهای تاریخ سینمای ایران در فضای سبز باغ قرار داشته، اما نگاه عرفانی فرهنگ ایرانیان به باغ، در بین تعداد کمی از فیلمهای سینمای ایران که در باغ دیده میشود.اما نگاه کارتپستالی با کاراکتردهی به باغ با توجه به معنای زندگی، نظم و جریان تفکری که در عناصر باغ ایرانی وجود داشته است، متفاوت و سختتراست. البته استفاده ازچنین لوکیشنهایی حتی بدون توجه به هویت بخشی باغ، زیبایی و تنوع بصری برای تماشاگر غرق شده در فضاهای ماشینی ایجاد میکند و در میان فضاهای تکراری فیلمهای امروزی سینمای ایران اتفاق خوبی محسوب میشود. از سوی دیگر، این نگاه، با توجه به نگاه ویژه سینمای مدرن جهان به فضاسازی، در سینمای ما لازم به نظر میرسد. امروزه اکثر سینما گران حرفه ای انتخاب های معدودی برای لوکیشن فیلم ها در نظر می گیرند در حالیکه مکان در نوع روایت و شکل دهی ذهن مخاطب بیشترین تاثیر را دارد، البته بودجه برای لوکیشنهای متنوع به راحتی در دست سینماگران ما نیست و این فقدان سرمایه در بروز رویکردهای راحتطلبانه و غیرخلاق فیلمسازان، بیتأثیر نیست.
سنت باغهای ایرانی به۴۰۰۰ سال میرسد
فیلم «آتش سبز» محمدرضا اصلانی از جمله نگاههای هویت بخش سینمای ایران به باغ بوده است و البته طبق گفتههای اصلانی این فیلم در ابتدا به دلیل عدم تامین بودجه با مشکلاتی در انتخاب لوکیشن دچار بوده، اما در نهایت این فیلم با حفظ همه عناصر بهترین نمونه در تأیید این قضیه است. زیباییشناسی و نگاه هویتبخش اصلانی به باغ و سایر عناصر تاریخی ایران در فیلم«آتش سبز» بهانهای برای گفتوگو با این فیلمساز، نویسنده و شاعر شد.
صحبت را با عنوان مطلب، یعنی چگونگی هویت بخشی سینمای ایران به باغ ایرانی آغاز میکنم.
به نظرتان تا چه اندازه در سینمای ما به چنین پدیدهای به عنوان لوکیشن و با توجه به معانی فلسفی عناصر باغ ایران توجه شده است؟
واقعا هیچ کاری در این خصوص و با توجه به معنای فلسفی موجود در معماری باغ ایرانی، به نظرم نمیآید. یعنی سینمای ایران آنقدر به خواب عمیق فرو رفته که چنین دقت و ظرافتی در فیلمهای سه دهه اخیر اصلا وجود نداشته است و در فیلمهای گذشته هم که تا حد زیادی به جغرافیا توجه شده، درباره باغ هیچ فیلمی را به یاد نمیآورم! در گذشته تمام شهرهای ما باغ شهر بودند و باغ تنها به معنای ایجاد فضایی مفرح نیست، بلکه کلمه باغ از بغ به معنای خدا میآید. به عبارتی دیگر در تمام اجزای باغ نگاه عرفانی وجود داشته است.
در دیگر نقاط دنیا تا چه حد فیلمها با توجه به معنای نهفته در معماری و جغرافیای مناطق ساخته شده است؟
دقیقا در فیلمهای بخشهای مختلف امریکا شما بهراحتی تفاوت جغرافیای هر خطه را درک میکنید. فیلمهای نیویورک، لاس وگاس، لس آنجلس و آریزونا کاملا بیانگر تفاوت فرهنگ و فضای آن منطقه است، اما در ایران اگر هم فیلمبرداری یک فیلم در اصفهان انجام شود یا تهران، چندان تفاوتی به بیننده منتقل نمیشود، چون سازندگان توانایی نشان دادن و هویت بخشیدن به شهر و طبیعت آن را ندارند. مثلا از بین فیلمهای قدیمی، فیلم «تنگنا» به کارگردانی امیر نادری نمای جغرافیای منطقه جنوب شهر و بافت نیمه سنتی آن به خوبی قابل لمس و به تصویر کشیده شده است. در فیلمهای سه دهه اخیر، گرچه آثار زیادی -به ویژه فیلمهای تاریخی- در باغهای ایرانی فیلمبرداری شدهاند، اما در آنها تنها مکانی سبز بدون توجه به نشانهشناسی آن به تصویر کشیده شده است. این نحوه از نشان دادن باغ، اندیشهای نسبت به حضور باغ در اثر ایجاد نمیکند. البته امروزه که همان مکان سبز هم در فیلمها نداریم و انتخاب لوکیشن بدون توجه به قصه و برحسب مقتضیات مالی انجام میشود. در کل باغ برای تماشا به معنای عام نیست. تماشا از کلمه مشی میآید، یعنی خود را به حرکت درآوردن و جریان فکر و زندگی را در بردارد. در حکمت ارسطویی، در باغ راه میرفتند و بحث میکردند و در واقع، باغ جایی برای دیدن وتفریح نبوده است. البته امروز حتی برای زیبایی و دیدن هم، حضور باغ در فیلمها خیلی کم دیده میشود.
با توجه به اهمیت لوکیشن در فضاسازی قصه، علت این بیتوجهی در انتخاب لوکیشنها و استفاده از لوکیشنهای تکراری در فیلمهای امروز سینمای ایران، چیست؟
ببینید ابتدا به ریشه مشکل اشاره میکنم و بعد درباره ضعف لوکیشنهای سینمای امروز توضیح میدهم. اول اینکه مکان و زمان دو عامل بسیار مهم و موثر در ساخت فیلم است، اما بیتوجهی سازندگان اثر به این عوامل و گم شدن مکان در فیلمها، به گم شدن جغرافیا و معماری در شهر برمیگردد. معماری شهرهای ما، یک شکل شده است. ورودیهای شهرها از نظر بصری وضعیت زشتی پیدا کرده و وارد شهر که میشویم، به فضای لوکس غیر واقعی میرسیم و اگر اسم شهرها را نبینیم، تشخیص اینکه در کجای تهران هستیم، چندان ممکن نیست، چرا که اکثرا ساختمانهای بلند سر تا سر شهر را به طور یک شکل فرا گرفته است، در حالی که در گذشته، شهرهای نزدیک به هم مثل اردکان و یزد، هر یک دارای تشخص بودند. در شرایطی که تشخص شهرها از بین رفته، در نتیجه در فیلمها هم، تصویر کشیدن جغرافیای شهر سخت شده است.
اما حتی در حد یک فضای زیبا و سبز هم کمتر به باغ به عنوان لوکیشن نگاه میشود. نه اینکه صرفا باغ مهجور باشد، بلکه فیلمها بیشتر در فضای لوکس شهری گرفته میشود…
دقیقا! اکثر فیلمها در تهران فیلمبرداری میشود. فضای اکثر فیلمها مانند خود شهرها به هم شباهت دارند. متأسفانه اینجا اول قصه را مینویسند، بعد دنبال لوکیشن میروند، یعنی برای سازنده تفاوتی ندارد شخصیتهای قصه، متعلق به کدام محل و کوچه هستند، چرا که هر فضایی بسته به جریانهای قالب در آن، قابلیت شکلگیری داستانهای خاصی را دارد. مثلا قصههای سیاسی-اجتماعی امریکا، اغلب در نیویورک فیلمبرداری میشود نه در لاس وگاس. مکان عنصر مهم درام است و چنین رویکردهایی نشان از غفلت و ناآگاهی فیلمساز دارد. فیلمساز باید نشانهها را بشناسد و اصلا امروز به چنین مسائلی توجه نمیشود. فیلمهای امریکایی با همه ابتذالی که ما به آن معتقدیم، تفکیکهایی برای فضای قصه قائل هستند.
با وجود این یکسان شدن فضاهای شهری، اما هنوز بسیاری از فضاهای بکربیرون شهری از جمله باغها باقی است. همانطور که شما در «آتش سبز» به باغی خشک، تشخص دادهاید. از نگاه استعارهای این فیلم به باغ بگویید.
سنت باغهای ایرانی به۴۰۰۰ سال میرسد و از میان باغهای ایرانی، کمتر باغی به همان شکل سابق باقی مانده است. در این بین، قصه این فیلم بر گرفته از افسانه سنگ صبور، درباره یک دختر است. او وارد قلعهای میشود که در واقع به نوعی قلعه زندگی او است. برای این قصه، ارگ بم را که نزدیک به ۳۰۰۰سال عمر داشت، به عنوان لوکیشن انتخاب کردم، اما آنقدر برای رسیدن بودجه منتظر شدم که آخر زلزله آمد و ارگ بم ما از بین رفت. ارگ بم در مرکزیت خود یک باغ خشک دارد. بسیاری از باغهای ژاپن فقط با سنگ شکل گرفته و ارگ هم یک نوع باغ خشک است. من با توجه به وجود قلعه در داستان، فضای مد نظرم و قدمت ارگ آن جا را در نظر داشتم که متاسفانه فرصت مهیا نشد و در نتیجه بیرجند را انتخاب کردم! دربسیاری از پلانها عناصر موجود در باغ، استعارهای از معنای فلسفی دارند، مثلا در بخشهایی، نمای درخت به معنای درخت زندگی است.
امکان القای چنین معنایی در باغچه و همان حیاطهای ایرانی تا چه حد ممکن است؟
قطعا امکان دارد. باغچه ایرانی نمای کوچکی از همان باغ های بزرگ است.در باغ آرایی ما یک نقشه مقدس و منظمی به کار رفته است و نکته کلی اینکه باغ ایرانی به دلیل نظم و تقارن با جنگل تفاوت دارد و به دلیل همان نظم خاص معنای بهشت دارد، به همین خاطر وجود لوکیشن سرسبز به تنهایی معنایی ندارد، مگر اینکه به این نظم و معانی خاص اشاره شود. میترائیسم یا همان گردونه خورشید مهر از جمله ویژگیهای معماری ایرانی است. باغهای ایرانی به همه جای دنیا به ویژه هند راه یافته است و بسیاری از باغهای هند به شیوه معماری ما شکل گرفت و این در حالیست که آخرین پرتوهای به جا مانده از باغهای اصیل ایرانی، باغ فین کاشان است.
فقدان لوکیشن و سناریو بر اساس معنای عناصر باغ
در ادامه مطلب چگونگی هویت بخشی سینما به باغ ایرانی، به بیان فقدان لوکیشن و سناریو بر اساس معنای عناصر باغ رسیدیم. وقتی صحبت از بررسی تخصصی اهمیت مکان در سینما و ضعف لوکیشن میشود، همه اهالی هنر سینما متفقالقول نام «ایرج رامینفر» پیشکسوت طراحی صحنه و لباس را به زبان میآورند. او فوقلیسانس طراحی صحنه و لباس از از دانشگاه ونسن فرانسه است و از سال ۱۳۴۶ تاکنون طراحی صحنه بسیاری از فیلمهای سینما و تلویزیون ایران را انجام داده است. او همچنین موفق به انتشار کتابFILM DESIGN شده است. طراحی صحنه و لباس عمده آثار بهرام بیضایی توسط او صورت گرفته است. از آخرین فعالیتهای سینمایی او، طراحی صحنه و لباس فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» به کارگردانی صفی یزدانیان است. او معتقد به الهام بخش بودن معماری باغ ایرانی است، اگر آن را بشناسیم.
هویت بخشی به باغ ایرانی به ویژه در سه دهه اخیر، محدود شده، نظر شما چیست؟
به نظر من هم اگر به دنبال اثری سینمایی میگردید که چنین مبحثی را مورد توجه قرار داده باشد، نتیجه نمیگیرید. فیلمهایی در باغهای ایرانی فیلمبرداری شده، اما نه به آن معنایی که شما میخواهید. در حالی که باغ اصیل ایرانی، المانهای الهام بخش زیادی را در خود دارد. باغ ایرانی نماد هستی و جریان زندگی است.چهار ربعی که در معماری باغ ایرانی لحاظ شده، به معنای چهار فصل سال و چرخش زندگی است. اینها نشان از نگاه عارفانه ظریفی است که در پس عناصر باغ ایرانی نهفته شده و همانطور که واقفید، کمتر کسی به آن توجه کرده است. مسئله دیگر اینکه در باغهای ایرانی امروز، نشانههای باغ ایرانی اصیل کمتر دیده میشود.
اتفاقا آخرین همکاری شما در فیلم «دردنیای تو ساعت چند است؟» به کارگردانی صفی یزدانیان در یک خانه باغ بوده است…
بله، اما آنجا هم تنها به عنوان مکانی برای رخداد اتفاقهای بین دو نفر بوده و نگاهی معنابخش به خانهباغ نداشتیم، چون دور از موضوع فیلمنامه است. اتفاقا آن خانه قدیمی، بسیار قدیمی بوده و معماری آن با اقتباس از معماری روسی در زمان اتحاد و نزدیکی به باکو شکل گرفته است. این خانه برای اینکه به لوکیشن مورد نظر ما نزدیک شود، تعمیرات زیادی نیاز داشت و ما زحمت زیادی برای طراحی صحنه به عهده داشتیم. وقتی به من گفتند که داستان در رشت اتفاق میافتد، خیالم راحت شد، چرا که میدانستم در تهران هرگز خانهای با این قدمت، باقی نمانده است.
با وجود الهامبخش بودن باغ، چرا در فیلمهای سینمایی از عناصر آن به عنوان استعاره از معانی زندگی استفاده نمیشود؟ آیا شما به عنوان طراح صحنه هیچ وقت درباره فیلمهایی که لوکیشن آنها، باغ بوده، پیشنهادی برای معنابخشی دادهاید؟
وقتی آگاهی بر معماری کشور و معماری دیگر نقاط دنیا ندارند، چگونه به کار ببرند؟ بله، در ذهن من چنین مسائلی گذر کرده، اما وقتی تعامل بین طراح صحنه و فیلمنامه نویس و کارگردان نیست، چگونه این مسئله را در فضای قصه ایجاد کنم؟ معنا در فیلمنامه شکل میگیرد و در نهایت، تصمیم برای معنا بخشیدن، بر عهده فیلمنامهنویس وکارگردان است، اما آگاهی از معماری در انتخاب لوکیشن و توانایی در حفظ هویت، تأثیر دارد.
درباره تأثیر آگاهی از معماری درحفظ هویت مکان قصه توضیح دهید.
به طور مثال، در معماری اصیل ایرانی نمای ساختمان ها مسطح است و بعد از سفرهای ناصرالدین شاه به غرب و ورود علم غربی به ایران، معماری نیز تحتتأثیر قرار گرفت و المانی مثل ایوان در اثر تلفیق معماری ایران با غرب ایجاد شده است. مثلا اندرونی-بیرونی تنها ویژگی معماری ایرانی است. خب دانستن یکسری موارد اینچنینی برای نشان دادن تصویر صحیح از فرهنگ دوران مختلف در فیلمها موثر است. این مسئله درباره طراحی لباس هم مطرح میشود، البته ارتباطی به معماری ندارد، اما وقتی شما در همه سریالهای تاریخی که قصههای دوران مختلفی را نشان میدهد، لباسهای یکسانی به تن بازیگر میبینید، تا حد زیادی تصویری تحریف شده از تاریخ آن دوره را ارائه میدهید.
گرچه امروز فیلمها نسبت به گذشته از نظر صدا، تدوین و موارد فنی رشد کرده، اما درگذشته تصاویر قابللمستری در سینما نسبت به فیلمهای امروز از فضای شهری میدیدیم…
علتاش این است که لوکیشنها تکراری است و در فضای شهرهای امروز نیز هم نشانههای کمتری باقی مانده، یعنی تفاوتها ازبین رفته و برای انتخاب فضای بکر، به هزینه زیادی احتیاج است. این کار را برای فیلمساز امروزی سخت میکند… البته بعضی از آنها که بودجه در اختیار دارند، شناخت کمتری نسبت به معماری و فضای شهری دارند.
و اما آنچه که از عناصر باغ ایرانی نگفتهاید؟
باغ ایرانی یعنی تقارن و نظم که در تمام ابعاد زندگی جاری است. به نظرم بهراحتی میتوان در یک فیلم جوی روان و نظم درختها و معماری خانه و یا کوشک باغ را به عنوان نمادی از فلسفه زندگی نشان داد و این عناصر را به عنوان استعارهای از جریان زندگی و یا تعادل در زندگی به تصویر کشید و هزاران اشاره دیگر که خوشبختانه در بسیاری از رمانهای ایرانی وجود دارد. در ادبیات ایرانی به ویژه در رمانهای گلی ترقی بهخوبی شاهد حفظ هویت ایرانی در قصه و در بین دیالوگ شخصیتهای داستانی هستیم. در باغ ایرانی، بالانس به شکل ویژهای از لحاظ بصری و فلسفی دیده میشود. در فیلمهای ژاپنی بهراحتی، تصویر نشاندهنده هویت مکان و فرهنگ حاکم بر آن خطه است. واقعا نگاههای اینچنینی، در صورت وجود آگاهی کار سختی نیست، اما در کنار آگاهی از معماری و فضای شهری، یکسان شدن ظاهر شهرهای امروز و تلاش برای نشان دادن مدرنیته غیرواقعی در بافت شهر، تا حد زیادی کار را سخت میکند. معماری ایرانی ابتدا برحسب نیاز شکل گرفته و پس از آن فرم مطرح میشود. آنچه که امروز فقدانش در تمام ابعاد سینما حس میشود، تحقیق است. تحقیق منجر به آگاهی و به روز شدن میشود و برای هنرمند، دریچههای نوینی از خلاقیت را به همراه میآورد و درباره موضوع بحث ما، هنرمند با شناخت باغ ایرانی از المانهای آن به نفع اثرش استفاده می کند. هنرمند با استناد به علوم میتواند از اثرش دفاع کند و فضایی منطبق بر واقعیت را برای مخاطب ایجاد کند.
مرداد ۱۴, ۱۴۰۲ ۰
اعضای هیئت رئیسه سال سوم دوره...تیر ۱۰, ۱۴۰۲ ۰
اجتماع بزرگ عید غدیر در فین با...خرداد ۳۱, ۱۴۰۲ ۰
به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی...خرداد ۲۹, ۱۴۰۲ ۰
تیم والیبال هیئت شاهزاده علی...خرداد ۲۷, ۱۴۰۲ ۰
فیلم سینمایی «غریب» در راستای...آذر ۰۶, ۱۳۹۶ ۱۳
آبان ۲۵, ۱۳۹۵ ۰
آبان ۲۳, ۱۳۹۵ ۱
اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۵ ۰
بهمن ۰۸, ۱۴۰۲ ۰